آدریناآدرینا، تا این لحظه: 14 سال و 27 روز سن داره

آدرینا خوشنویسان

6 ماهگی

قربونت برم که دیگه میتونی خودت به تنهایی  بشینی ، تازگیها ازخودت صدا در میاری و آقام قوقوم میکنی کلی آواز می خونی وصداهای مختلف درمیاری بعضی کلماتم میگی که فقط خودت می فهمی چی گفتی مامانی  با آب دهنت هم حباب درست می کنی خلاصه که دختر گل ما کلی شیرین کاری یاد گرفته     ...
5 بهمن 1390

5 ماهگی

 مامانی قشنگم تو 5 ماهگی مرتب دستاتو می خوردی و همه جغجغه هاتو میکردی تو دهنت به دکترت گفتم گفت جای لثه هات درد میکنه و داری دندون درمیاری   می گفت معمولا لثه ها از 2 الی 3 ماه قبل از دندون درآوردن شروع می کنند به درد گرفتن  امیدوارم شیر خوب بخوری کلسیم بدنت زیاد بشه و هر چی زودتر دندونهای قشنگت در بیاد و اذیت نشی   ...
5 بهمن 1390

4 ماهگی

  جیگر من چهار ماهت که بود غلت میزدی و وقتی برمی گشتی به پشت پاهاتو تند تند تکون می دادی و سعی خودتو میکردی تا اینکه بتونی سینه خیز جلو بری من و بابایی هم که دیگه از شادی تو جلد خودمون نبودیم مامانی هنوز مرخصی زایمانش تموم نشده بود و همیشه کنار تو بود  بابا هم از سر کار به عشق تو گوله میومد خونه  آخه تو خیلی دختر ماه و تو دل برویی هستی                                              &nb...
5 بهمن 1390

3 ماهگی

آدرینای عزیزم تو 3 ماهگی وقتی باهات حرف میزدم قشنگ می خندیدی  و بابایی که باهات بازی میکرد قش  میکردی از خنده نسبت به صداهای اطراف عکس العمل نشون می دادی و با چشمای متعجبت  صداها رو دنبال میکردی میتونستی تکیه بدی به مبل   البته حواسمون بهت بود چون هنوز خیلی زود بود برات نشستن  خیلی خوشحالم که اومدی تو زندگیمون  و زندگیمونو قشنگ تر کردی عزیز دلم       ...
5 بهمن 1390

یه حموم جانانه

این عکسا که پایین صفحه میبینی واسه حموم رفتنته که کلی آب بازی کردی با مامانی و انقد بهت خوش گذشته بود که با زور و گریه اوردمت بیرون حموم   و بعد از یه حموم و آب بازی توپ فقط بازی میچسبه و بعد از بازی هم فقط خواب ب ب ب ب ب ب ب ب ب ب     ...
6 شهريور 1390

شیرین کاری در پارک

باز دوباره سوار تاب شدی و خوابت برد ، مامانی اونم چه خواب عمیقی تا از رو تاب بیرون اوردیمت گریه کردی و میخواستی روی تاب بخوابی من و بابایی هم که دیگه میمیریم برای این کارات ...
5 شهريور 1390

16 ماهگی

رفتیم خونه آقاجون ( بابای بابا مجید ) کلی با آقا جون بازی کردی آخه آقا جون خیلی دوست داره تا میرسیم اونجا سریع میری بالای اپن آشپزخونه شون میشینی و کلی شکلک درمیاری اگه قندون هم اونجا باشه که شروع میکنی به خوردن قندها     ...
5 شهريور 1390