تولد

صبح زود ساعت 5 مامان بیدار شد و همراه بابایی و خاله سپیده و مامان شهناز و مامان غزال رفتیم بیمارستان همگی چشم انتظار بودند تا زودتر چشمهاینازتو تو این دنیا باز کنی 

  دختر عزیزم روز ۱۹ فروردین سال ۱۳۸۹ (سال ببر)ساعت ۹ صبح بدنیا اومدی و بهار را برای من و بابایی سبزتر رنگامیزی کردی البته روز ۱۹ فروردین روز نام گذاری نگین شرف شمس نیز هست دخترم مامانی اولین کسی بود که صداتو شنید و چشمهای باز و صورت توپولت و دید  چون بیهوشی کامل نبودم عزیز دلم تولدت مبارک .

وای خدای من چه حس قشنگی بود من صدای گریه کردنتو که شنیدم از ذوقم اشکام سرازیر شد عزیز دلم صورتتو پیچیده بودند دور یک پارچه سبز که برای اتاق عمل بود چشمات باز و لپات بیرون زده بودگریه که میکردی دلم هری میریخت پایین، بغلت میکردم بهت شیر می دادم تا آروم شی بابایی هم اون روز تو جلد خودش نبود و کل بیمارستانو شیرینی داده بود اسمتو با توافق بابایی آدرینا گذاشتیم به معنی زیبا رو و آتشین البته اسم نوه کوروش کبیر هم هست و بابا مجید خیلی کوروش رو دوست داره وای که چه روز قشنگی بود اون روز به خاطر به دنیا اومدن قشنگترین نینی دنیا بابایی به مامان یه کادو  قشنگ داد  که توش یک دستبند طلا بود پر از قلب  که خیلی قشنگ بود و مامان و حسابی غافلگیر کرد اون روز همه خوشحال بودند و موقع ملاقات خاله ها و عموها و دایی داوود با کلی کادو  و گل و شیرینی  اومدند بیمارستان و کلی از خوشگلی تو تعریف کردند امیدوارم همه یک روز مزه مادر و پدر شدن رو بچشند  

عزیز دلم بازم تولدت مبارک به دنیای جدید خوش اومدی

 اینم چند تا عکس از موقع بدنیا اومدنت عزیز دلممممممممممممم